یالثارات الحسین(ع)
لهوف منظوم يا معارج المحبة (منظوم فارسى لهوف) ؛ ص145
رسيدن اهل بيت رسالت به سرزمين كربلا
اين بشنيد دخت شاه كرّار
بگفتا با دليل اى مرد هشيار
ببر ما را سوى آن دشت بافرّ
كه باشد خوابگاه شاه بيسر
روان شد كاروان غم دگر بار
از آنجا سوى آن دشت بلابار
در آن هنگام و آن ايّام جابر
بدشت كربلا گرديد حاضر
بطوف مرد قد آن جسم صد چاك
بد اوّل زائران تربت پاك
به بست احرام پس آن نيك اختر
بجاى آورد او اين حجّ اكبر
تنى چندش بهمره ز آل طاها
طواف كعبه را گشتند عازم
به روز اربعين قتل آن شاه
به دشت كربلا زد بيرق آه
به ناگه كاروان آل اطهار (ع)
شدند از پهنه هامون نمودار
سرادقها همه در وادى غم
به پا كردند آن دم بهر ماتم
چنان ميريختند از ديدگان
به روز روشن، و در شام تاريك
همه هم ناله با آن جمع گشت
همه پروانه آن شمع گشتند
دو روزى چند بودند اندر آنجا
به آه و ناله بودندى هم آوا
به امر سرور دنيا و عقبى
همه آن خيمهها كندند از
و از آنجا سوى يثرب بار بستند
دل افلاكيان ز اين درد خستند